عاشق که میشوی....
مراقب خودت باش..!
شبهای باقیمانده ی عمرت ؛
به این سادگی ها صبح نخواهند شد.....!
عاشق که میشوی....
مراقب خودت باش..!
شبهای باقیمانده ی عمرت ؛
به این سادگی ها صبح نخواهند شد.....!
آخریـن چیزے ست کـه بـاقے مےمانـد
و بـغض
یکـے مانـدهـ بـه آخریـست ...
و
" امیـد "
پیـش از بـغض
مے تـرکد ...
همسفر یآدﭞ هَسـﭞ...همسفر یآدﭞ هَسـﭞ ؟!
شـآدیِ شیـرینِ روز آشنآیی ؟!
↯
هیـچ میدانستی ؟
عـشـق همچون سفری گرم و صمیمی اسـﭞ ./
کہ در آن من و تو
هر دومآن همسفر یکدیگریمـ
مقصــد این سـفــر خـوب کجآسـﭞ ؟!
آخرین منزل و منزلگہ این عـشـق کجآسـﭞ ؟
↯
از خودم می پُرسم ..!
توشـہ اﭞ چیسـﭞ ؟ چہ داری در دَسـﭞ ؟
مقصـدﭞ چیسـﭞ ؟ چہ داری در پیش ؟
راه مـآ طــولآنی سـﭞ ./
↯
من خودم می دآنم،احتیآجی دارم
من به یک دَسـﭞ پُر از مهـر
در این راه دراز ؟!
↯
من به یک همسفر خوب
به یک توشـہ ی مهـر احتیاجی دارم
من به یک راه رُویِ بآ تدبیر کہ دو دستآنم را
بتوانم بآ او آشنآ گردانمـ !
↯
دَسـﭞ تو گرم و صمیمی اسـﭞ
مرا مهمـآن کن
و در این راه مرا یآور بآش
↯
گآه می اَندیشمـ،مقصـدی نآپیـدا
اَرزش مآندن و دیدن دارد ؟!
اَرزش بودن و مآندن دارد ؟!
↯
راستـــی ، خـــوب ترین
پیـش مَـن می مـآنی ؟
راستی اِی ...!!
.
عاشق که باشی...
دگر خودت نیستی...
چشمهایت...
دستهایت...
بوسه هایت...
همه و همه غرق در معشوق میشومد
عاشق که باشی...
هیچ فرمولی تورا حل نمیکند
با هیچ منطقی درک نمیشوی
عاشق که باشی...
کار تمام است
یادت عادت است،
همین روزها ترکش می کنم!
مثل این سیگار، که ماه هاست نخ آخریست که روشن می کنم..!
مثل اس ام اس هایی که هفته هاست بار آخریست که می خوانم..!
مثل عکس هایی که روزهاست بار آخریست که نگاه می کنم..!
مثل قلمی که مدت هاست بار آخریست که به یاد تو بدست می گیرم..!
مثل بستنی شاتوتی که بارهاست بار آخریست که به یاد تو سفارش می دهم..!
تعداد صفحات : 4